پرویز پرستویی در فیلم مارمولک، همان لحظهای که بالای منبر برای زندانیها سخنرانی میکند، انگار حقیقتی را که همیشه فراموش کردهایم، به ما یادآوری میکند:
“خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست، خدا، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد.”
این جمله عین واقعیت است. ما آدمها گاهی چنان خدا را کوچک میکنیم که انگار فقط برای عدهای خاص است، انگار که او فقط با خوبها رفیق است. اما خدا، خداییاش را با بخشش نشان میدهد، با چشمپوشی نسبت به خطاهای ما، و با اینکه همیشه منتظر برگشتنمان است.
“فیالواقع خداوند اند بخشش، اند بیخیالشدن و اند چشمپوشی است.” وقتی آدمها گناه میکنند، شاید از ضعف باشد، شاید از ندانستن، شاید از اجبار. اما چیزی که سختتر از گناه است، این است که کسی فرصت جبران ندهد، که درِ بازگشت بسته شود. خدا اما اینطور نیست. همیشه میبخشد، همیشه راهی برای بازگشت هست، چون اگر اینطور نبود، هیچکس نجات پیدا نمیکرد.
“رفیق خوب و با مرام، همه چیزش را پای رفاقت میگذارد.” خدا رفیقی است که هیچوقت جا نمیزند، که با همهی بدیهای ما هنوز کنارمان است.
“اگر آدمها مرام داشتند، هیچوقت دزدی نمیکردند.” دزدی فقط گرفتن مال نیست، گاهی دزد دل میشویم، دزد آبرو، دزد امید. خدا اما هیچوقت سهم کسی را نمیبرد، خدا همیشه وفادار است. اگر قرار است ما هم شبیه او باشیم، باید کمی از مرامش را یاد بگیریم.
“بایستی ما یک فکری به حال اهلیشدن آدمها بکنیم.” آدمها وقتی اهلی شوند، وقتی محبت را بفهمند، دیگر گناه نمیکنند، دیگر خلاف نمیکنند، دیگر تنها خودشان را نمیبینند. خدا ما را با محبتش اهلی کرده، با بخششش، با اینکه هیچوقت در را به رویمان نمیبندد.
یمه شعبان، فقط شب میلاد منجی نیست، شب امید است، شب برگشتن، شب بخشیدهشدن. اگر خدا هنوز درهایش را نبسته، پس چرا ما از خودمان و دیگران ناامید شویم؟ شاید وقت آن است که ما هم مرام داشته باشیم، که کمی از رفاقت و چشمپوشی خدا را یاد بگیریم، که به جای قضاوت، آدمها را اهلی کنیم، که به جای بستن درها، درِ بخشش را باز بگذاریم…
یک پاسخ
❤️😞