بدون دیدگاه

 ۱۰ تیر۱۴۰۴

 محمد رضا راد

جستوجو کنید

جستجو

دیگر نوشته ها

اشتراک گذاری

به امام حسین علیه‌السلام وفادارم…

محرم آمده…
و باز همه‌چیز رنگ امام حسین علیه‌السلام گرفته است.
علم‌ها بالا رفته‌اند، پرچم‌ها در باد تکان می‌خورند،
دل‌ها سیاه‌پوش شده ان…
اما برای من، محرم فقط یک ماه تقویمی نیست.
محرم، ریشه‌ی من است.

من از پدرم آموخته‌ام،
و پدرم از پدربزرگم،
که جز حسین، مرا ملجأ و پناهی نیست.

این جمله را فقط نشنیده‌ام،
آن را زندگی کرده‌ام…
در شب‌های عزاداری،
در سفرهای جهادی،
در لحظه‌هایی که امیدم به همه‌چیز قطع شده بود،
و فقط نام امام حسین علیه‌السلام، پناهم شد.

 

ایران… تنها و تنها و تنها پرچم‌دار بی‌واهمه‌ی تشیّع در جهان

الحمدلله… که در ایران زندگی می‌کنم.
نه فقط به‌خاطر خاکش،
بلکه به‌خاطر آن چیزی که این خاک را مقدس کرده؛
ایران، تنها کشوری است که پرچم شیعه را، بی‌تعارف و با اقتدار، به دوش کشیده و بالا نگه داشته.

🔸 در جهانی که از نام امیرالمومنین علیه السلام و پسرانش می‌ترسند،
🔸 در سرزمینی که سینه‌زنی جرم است و روضه‌ها را پنهان برگزار می‌کنند،
🔸 ایران، بلندترین عَلَم را برای امام حسین علیه‌السلام بالا برده.

درست است، در ایران مشکلات هست، سختی هست، فقر هست، اختلاف هست…
اما امام حسین علیه‌السلام هم هست.
و اینطور دل ما به همین خاک گره خورده است.

 

وفاداری من، فقط به خاک نیست…

وفاداری یعنی آن‌جا که همه می‌گویند «بی‌فایده است»، تو بگویی «تا آخر هستم».
وفاداری یعنی وقتی خسته‌ای، دل‌زده‌ای، ناامیدی…
باز هم پرچم را زمین نگذاری.

من به این خاک وفادارم، چون یاد گرفتم خاکی که در آن برای اهل بیت علیه السلام گریه می‌کنند، بی‌ارزش نیست.
و به شهدای کربلا وفادار و عاشق و دلباخنه حبیبم(حبیب بن مظاهر) چون یاد گرفتم کسی که برای خدا قیام می‌کند، همیشه زنده می‌ماند.

 

تا جان در بدن دارم…

من فرزند همین خاکم،
نه فقط به‌لحاظ شناسنامه و ملیت،
بلکه به‌لحاظ میراثی که نسل‌به‌نسل در گوشم خوانده‌اند:
که اگر روزی بی‌پناه شدی،
به‌جای دنیا،
به اهل بیت علیه السلام پناه ببر…

و من، امروز،
در شب ششم محرم،
با همان دلِ خسته اما پابرجا،
می‌گویم:
تا جان در بدن دارم،
به وطنم وفادارم و با ارزش تر از حب اهل بیت در دو دنیا نذارم

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *